یا س تّ ا ر .
اگر در صبح دستهایت زندگی می کردم ، مثل درختان مدام برگ می سرودم و
با کبریت یاد تو ؛ ستارگان را روشن می کردم .
هر شب چشم های ماه را می شستم و هر روز از ابرها دستکشی برایت می بافتم .
اگر در عطر حرفهای
تو ؛ زندگی می کردم ، زمین را در گوشه ای متروک جا می گذاشتم و
به شوق
تو ؛ کلمه می شدم .
با یک گل ، بهار می آفریدم و از پرندگان ، کلبه ای برای
تو ؛ می ساختم .
گاهی با خود می گویم :
" ای کاش !
یک کفش بودم و همه ی عمرم را در عبور می گذراندم .
" ای کاش !
مورچه ای بودم که دنیا را بر دوش خود می گذارد و از پلکان زمان بالا می رود .
" ای کاش !
یک پرتقال گمنام بودم در کوچه باغ های نام
تو ؛ " .
روزها می روند و دیگر نمی آیند .
می دانم بازگشت همه ی روزها و رودخانه ها به سوی
تو ؛ست .
تو ؛
تو ؛
یک روز آئینه های شکسته را تالیف می کنی و خاکسترهای باستانی را
به هیات شعله در می آوری .
کلمات می روند و دوباره می آیند .
هیچ کسی کلمات را در گور نمی کند .
راستی ! اولین کلمه ای که قدم به دنیا گذاشت ، چه بود ؟!
اولین کلمه ای که
لاله ها ؛ گفتند ...؟!
اولین کلمه ای که
پروانه های شیدا ؛ گفتند ...؟!
خوشا ...!
خوشا در روستائی ترین منطقه ی روح
تو ؛ جاری شدن !
خوشا در مجاورت یاس ها و زنبق ها زیارتنامه خواندن !
خوشا گره های بغض را در مهتابی نگاه
تو ؛ گشودن ...!
چقدر در صحراهای لیلا آگین
تو ؛ مجنون باشم ...؟!
به پنجره ی خانه ی من هم نگاهی کن ، هزاران سال است که به انتظار عبور
تو ؛
پلک بر هم نگذاشته ام .
دلم مثل آسمان شهرهای شمالی گرفته است ، چیزی بگو !
قبل از اینکه جانم به تسخیر سایه ها در آید ، حرفی بزن !
فرشته ها را آنقدر روی شانه هایم معطل کن تا از پله های
توبه؛
بالا بروم .
...
التماس دعا
یا زهرای اطهر
اللهمّ عجّل لولیّک الفرج
اللهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم .
نوشته شده در شنبه 85/2/23: 10:39 صبح توسط یه دل سوخته ، همین!
|
نظرات دوستان ( )