مهربان من ؛
دوباره آمده ام تا تو " را بخوانم ، صدایت " بزنم و ندای لطفت " را بشنوم .
می بینی چنین به سوی تو " گریخته ام و خالصانه در حضور تو " ایستاده ام .
با همه ی زاری و پریشانی حال ، امیدم به تو " افزون تر از هر وقت دیگری ست .
چه بگویم .. ؟!
از دلم آگاهی ، بر تو " پوشیده نیست و تقدیرم به دست توانای تو " ست .
معبودا ؛
اگر محرومم کنی ، اگر خوارم کنی ، اگر بر من غضب آوری ، اگر رحمتت " را بر من
نبارانی ،
که می تواند مرا یاری رساند .. ؟!
امروز بهشت بر من واجب شد ..
همین تازگی ها بود که فرشتگانت " ، دستان پاکشان را آسمانی تر کردند و برای
آمرزشم
دعا خواندند ..
دعا بفرمائید ..
نوشته شده در پنج شنبه 87/7/11: 1:13 عصر توسط یه دل سوخته ، همین!
|
نظرات دوستان ( )