بس كه سرشارم از تو مي خواهم بدوم در ميان صحراها، سر بكوبم به سنگ كوهستان، تن بكوبم به موج درياها ...
...
چه هولناك شده ام كه ديدگانم عظمت تو را نمي بيند
اما
گلهاي ياس را هرشب ميان بستر خود مي پراكنم، آنگاه تا سحر، انگار با توام ...