پندار ما اين است كه ما مانده ايم و شهدا رفته اند. اما حقيقت آن است، كه زمان ما را با خود برده است و شهدا مانده اند (سيد شهيدان اهل قلم)
...
سيل مصيبت چون شرر بر جان غم زد/مردي غمين دستان خود را روي هم زد/يعني خدا دار و ندارم را گرفتند/سرمايه ي صبر و قرارم را گرفتند/تابوت سرخ يك كبوتر ديدني بود/تشييع هجده ساله مادر ديدني بود.
به احترام غم مادرت بيا مهدي / به قدر عمر كم مادرت بيا مهدي / به قامتي كه قيامت نمود در مسجد / قسم به قد خم مادرت بيا مهدي
آجرك الله بقيه الله
اي جان جهان، چه شد که رفتي از هوش!
بر داغ دلت، چرا نهادي سرپوش؟
زهراء، تو نجات بخش ابراهيمي!
به آتش در، چرا نگفتي خاموش؟
رخ مادر من كه نيلي نبود
جواب محبت كه سيلي نبود
خدا مادرم
سلام
....
درست بيست و پنج سال پيش گفته بودم :
كروبيان
باغ بهشت را آذين ببنديد
امروز ميهمان در راه است .
و حالا تكرار مي كنم
بهشت را آذين ببنديد
نوزدهمين جشن تولد بهشتي عزيزي را
تدارك جشن گرفته ايم